فناشدگی در انتهای خروجی دوم
نویسنده: شکیبا صاحب
زمان مطالعه:2 دقیقه

فناشدگی در انتهای خروجی دوم
شکیبا صاحب
فناشدگی در انتهای خروجی دوم
نویسنده: شکیبا صاحب
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]2 دقیقه
غزاله میگفت من غلام خانههای روشنم، اما من بندهی مکانهاییام که نیستی و عدم را میگویند؛ توی سرت میگویند که یادت باشد قرار نیست همهچیز همینطوری بماند که الان هست. «چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند.» میگویند گنج در خرابههاست و مگر گنج تنها سکه و جام زر است؟ شاید گنج تو نهیبیست که قرار است بشنوی؛ شنیدن آنچه هستها نمیتوانند به گوشت برسانند و نیستها بارش را بر دوش میکشند.
همهچیز از آنجا شروع شد که اتفاقی بهجای ورودی سوم، ورودی دوم را پیچیدیم داخل. رفتیم در دل جنگل، آنجا که انتهای یک جادهی خلوت آرام روی یک سنگ خارا نوشته بودند: «اسپیمزگت»، در گویش گیلکی، اسپی به معنای سپید است و مزگت شکل اولیه و فارسی واژهی مسجد است. پس اسپیمزگت یعنی مسجد سپید.
از لابهلای درختها مسجد نمایان شد، اما گویی از ابتدا مسجد نبوده؛ آتشکدهای از دورهی ساسانی که بعد از ورود اسلام با نوشتن کتیبهای کوفی روی یکی از دیوارهایش، کاربریاش را به مسجد داده. سرنوشتش این بوده که عبادتگاه باشد؛ زمانی برای زرتشتیان و زمانی برای مسلمانان.
اسپیمزگت، احاطهشده در یک دشت سبز ساکت، با تو حرف میزند. از چهار طاقش تنها دو دهلیز و یک ایوان میانی باقی بود و هر کدامشان به تو چیزی میگفتند. اگر چشمهایت را میبستی، هنوز صدای مناجاتشان را میشنیدی که در حافظهی ستونهایش مانده بود.
به قول مهزاد الیاسی: «تنها ابزار تحمل واقعیت محتوم پایان زندگی، روایت آن است».
بنای اسپیمزگت مظهر عدم است؛ مکانی که روزی آدمها به قصد قربت میآمدند و میرفتند؛ مکانی که در عصر صفوی و سلجوقی، کسانی در نزدیکیاش میزیستهاند و حالا حضور این گچبریها و کتیبهی کوفی از حضورشان به یادگار مانده.
فناشدن، تصویریست که به عناوین مختلف به تو نشان داده میشود. نیستشدگی، همچون برفیست که بر دریا میبارد، در ثانیهای ناپدید میشود؛ گویی هرگز نبوده است.
سکوت وهمآلود، اندوهگینِ مسجد کهن که تنها زوزهی باد به همش میزند، بین زمانها میبرد و میآوردم. برمیگشتم به هشتصد سال پیش که کسانی روی دیوار حک کردهاند:
«مساجد خدا را تنها کسانی آباد میکنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده، و نماز برپا داشته، و زکات داده، و جز از خدا نترسیدهاند. پس امید است که اینان از راهیافتگان باشند.» (سورهی توبه، آیهی ۱۸)
کسانی که میدانستند مسیرشان به سمت فناشدگیست، و نترسیدهاند.

شکیبا صاحب
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
نظری ثبت نشده است.